به یاد بابا

ساخت وبلاگ
باز بارانبا ترانهبا گهرهای فراوانمی خورد بر بام خانه.من به پشت شیشه تنهاایستادهدر گذرهاروزها راه اوفتاده.یک دو سه گنجشک پرگوشاد و خرمباز هر دممی پرند این سو و آن سو.می خورد بر شیشه و درمشت و سیلیآسمان امروز دیگرنیست نیلییادم آرد روز بارانگردش یک روز دیرینخوب و شیرینتوی جنگلهای گیلان.کودکی ده ساله بودمشاد و خرمنرم و نازکچست و چابک.از پرندهاز خزندهاز چرندهبود جنگل گرم و زنده.آسمان آبی چو دریایک دو ابر اینجا و آنجاچون دل من روز روشن.بوی جنگل تازه و ترهمچو می مستی دهندهبر درختان می زدی پرهر کجا زیبا پرنده.برکه ها آرام و آبیبرگ . گل هرجا نمایانچتر نیلوفر درخشانآفتابی.سنگها از آب جستهاز خزه پوشیده تن رابس وزغ آنجا نشستهدمبدم در شور و غوغا.رودخانهبا دوصد زیبا ترانهزیر پاهای درختانچرخ می زد ، چرخ می زد همچو مستان.چشمه ها چون شیشه های آفتابینرم و خوش در جوش و لرزهتوی آنها سنگریزهسرخ و سبز و زرد و آبی.با دوپای کودکانهمی دویدم همچو آهومی پریدم از لب جودور می گشتم ز خانه.می پراندم سنگریزهتا دهد بر آب لرزهبهر چاه و بهر چالهمی شکستم « کرد خاله ».می کشانیدم به پائینشاخه های بیدمشکیدست من می گشت رنگین به یاد بابا...
ما را در سایت به یاد بابا دنبال می کنید

برچسب : دانلود اهنگ باز باران گلچین گیلانی,دانلود شعر باز باران گلچین گیلانی,متن کامل شعر باز باران گلچین گیلانی,دانلود آهنگ باز باران با ترانه گلچین گیلانی, نویسنده : dbeyadebaba7 بازدید : 120 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 17:22

از خانۀ تار و نيمه ويران آواز جگرخراش برخاست رفتم به درون آن شتابان فرياد زدم: « کسی در اينجاست؟ » دادم به زمين و آسمان گوش... ايوان و اتاق و پله و بام خاموش، چو گورِ تيره، خاموش آرام، چو چشمِ مرده آرام . از پنجره ديدم آسمان را پوشيده زابر پاره پاره همراه يکی دو تا ستاره مه می شد ناپديد و پيدا . روميزي، فرش، پاره پاره آجر، گچ، گِل، به هر کناره چون بومِ سياهِ چشم بسته ساعت با شيشۀ شکسته اين دست بريده روی ديوار می زد پيوسته زنگِ هستی وقت کر، با دراز دستی لالش کرد و فکندش از کار بالش ها زيزِ پايۀ تخت رخساره سياه کرده از دود اين مردۀ مومياييِ سخت نام ديرينه اش دُشک بود رفتم، بشتاب، روی ايوان فرياد زدم دوباره: « اين کيست؟ » يک ميز، سه صندلي، سه فنجان: اينجا، يک خانواده می زيست . يک گربه سياه و ترس انگيز لاغر، نازک، چو چوب کبريت دُم چون نخ، گرد پايۀ ميز با پنجه و روی و موی عفريت چشمش: دو ستاره در بُن چاه پايش: موهايِ ايستاده گويي، می گفت، در دلش: « آه! بيگانه! ... کجاست خانواده؟ » گلچین گیلانی به یاد بابا...
ما را در سایت به یاد بابا دنبال می کنید

برچسب : خانه ویران گشت ای دریغ,خانه ویران شد,خانه ویران است,خانه ویران شعر,خانه را ویرانه کن, نویسنده : dbeyadebaba7 بازدید : 123 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 17:22